آسیب شناسی MBA در ایران و جهان
اگر تعارف را کنار بگذاریم، با تمامی احترامی که برای اساتید و مدیران برجسته کشورم قائلم؛ اما واقعیت این است که در ایران، کیفیت آموزش MBA هنوز در مقایسه با کشورهای پیشرفته بسیار پایین است. البته این مشکل طبیعی است؛ چرا که عمر رشته MBA در ایران هنوز به دو دهه نیز نرسیده است. بنابراین در عمل تحصیل در رشته MBA در درجه اول برای کسب دیدگاه مدیریتی، درک کلیات و اصول مدیریت کسب و کار و به دست آوردن سرنخ های لازم اهمیت دارد.
در هر حال جدا از عدم به روز بودن سرفصل ها و منابع درسی، ضعف اساتید در داشتن تجربیات دنیای واقعی و استناد آنها به مثال های غیرایرانی که بسیاری از آنها در فضای مدیریت ایران مفهومی ندارند، کاربرد نداشتن خیلی از دروس تدریس شده در رشته MBA در ایران و عدم تجربه محیط کاری واقعی توسط اغلب دانشجویان (که در مدارس مدیریت کسب و کار برجسته دنیا با مشارکت در برنامه ها و پروژه های مشترک دانشگاه و صنعت به دست می آیند)، اگر بخواهیم کمی دقیق تر صحبت کنیم، آسیب شناسی رشته MBA در ایران را می توان در قالب چند نکته زیر خلاصه کرد:
1- دانشجویان با سابقه کاری صفر: MBA و مدیریت اجرایی به یک جوان تازه فارغ التحصیل توصیه نمی شود مدیریت اجرایی کاملا برای مدیران نسبتا با سابقه طراحی شده و برای MBA هم داشتن سابقه کار بسیار ضروری است. اصولا افراد باید برای حل مشکلاتی که در کار با آنها مواجه شدند، به سراغ خواندن MBA بروند. برعکس اش خیلی کمک نمی کند. بنابراین اگر سابقه کارتان زیر یک تا دو سال است، MBA خیلی کمک تان نمی کند. به همین دلیل است که در تمامی مدارس کسب و کار برجسته و معتبر دنیا، درخواست افراد بدون سابقه کار یا دارای سابقه کار کم معمولا رد می شود. متاسفانه در عمل این اتفاق نیفتاده است. در طول سال های اخیر با توجه به مواد کنکور کارشناسی ارشد MBA و با توجه به محدودیت ظرفیت ها، قبول شدن در کنکور و طی کردن مسیر دانشگاهی این رشته نیازمند حداقل یک سال درس خواندن شبانه روزی است.
به این ترتیب بدیهی است که شانس افراد شاغل و مدیران کسب و کارها به دلیل گرفتاری و مشغله های روزمره تا چه حد برای پذیرفته شدن در این رشته کاهش یافته است. همین باعث شده که کلاس های MBA تفاوتی با کلاس تئوریک نداشته باشند و جز تمرینات و مثال های استاد، هیچ تجربه ای از دنیای واقعی کسب و کار ایرانی در کلاس مطرح نشود و عملا ماهیت وجودی MBA زیر سوال برود.
2- MBA فقط به عنوان یک مدرک: معضل مدرک گرایی به دلیل اعتبار ذاتی مدرک MBA متاسفانه در این حوزه بسیار جدی شده است. در واقع یک معیار دیگر مهم در تصمیم گیری برای تحصیل در این رشته، آینده کاری است که فرد برای خودش در نظر دارد. در واقع باید ببیند خواندن یا نخواندن فوق لیسانس مدیریت اجرایی چه تاثیری بر انتخاب شغل آینده وی می گذارد؟ آیا واقعا تاثیری دارد؟ اگر ندارد چرا بیخودی زمان و عمر و پولش را هدر دهد؟ متاسفانه برای اغلب آدم ها صرف داشتن مدرک MBA تبدیل به هدف شده و اینکه آیا این آموخته ها در عمل کاربردی پیدا می کنند یا نه حتی در درجه هزارم اهمیت هم نیست!
3- MBA های پژوهش محور: این یکی از ابداعات ایرانی افزوده شده به رشته MBA است. MBA اساسا در همه جای دنیا جزو دوره های آموزش محور است که در آن یاد گرفتن مهم است و نه تحقیق و پژوهش. این رویکرد در سال های اخیر و در دوره های دانشگاهی MBA ایران از جمله دوره های دانشگاه صنعتی شریف و دانشگاه صنعتی امیرکبیر مورد توجه قرار گرفته است.
از این دیدگاه، MBA پایان نامه ندارد و فرد بعد از فارغ التحصیلی باید سریع وارد بازار کار شود. برعکس در دوره های پژوهش – محور (یعنی سایر گرایش های کارشناسی ارشد مدیریت)، هدف، یاد گرفتن روش تحقیق و پژوهش است و این برای کسانی مفید است که قصد ادامه تحصیل در مقطع دکترا را داشته باشند.
در اینجا شما پایان نامه دارید که حداقل یک سال وقت تان را می گیرد. بنابراین انتخاب با شماست که می خواهید از فوق لیسانس گرفتن چه به دست بیاورید؟ هدف تان وارد شدن به بازار کار است یا گرفتن دکترا؟ اگر اولی است MBA کاملا به درد شما می خورد؛ اما اگر دومی است سایر گرایش های کارشناسی ارشد مدیریت بیشتر به دردتان می خورند. این در حالی است که در بسیاری از مدارس مدیریت کسب و کار ایرانی، پایان نامه و داشتن مقالات چاپ شده در نشریات ISI از مشکلات جدی دانشجویان در راه فارغ التحصیلی و ورود به بازار کار واقعی محسوب می شوند.
بد نیست بدانید که ماهیت وجودی رشته MBA از سال 2008 که بحران اقتصادی در دنیا پدید آمد، به شدت زیر سوال رفت که دو علت داشت:
1- زیر سوال رفتن کاربردی بودن آموزش های این رشته: یکی از علل اصلی بحران اقتصادی، تصمیمات نادرست مدیران MBA خوانده (به ویژه افتادن به دام خطاهای تصمیم گیری) بود. بنابراین ادعای کاربردی بودن آموزش ها زیر سوال رفت.
علت اصلی این اتفاق این بوده که تحقیقات رشته مدیریت خیلی شبیه تحقیقات رشته های تجربی همچون فیزیک و شیمی شده اند. ریشه این مسئله هم به دورانی بازمی گردد که در دهه 70 میلادی، نتایج تحقیقات اساتید مدارس کسب و کار (از جمله در هاروارد و مدرسه اسلوآن MIT) توسط اساتید سایر رشته ها (به ویژه اساتید رشته های علوم پایه) به غیرعلمی بودن متهم شدند. در واکنش به این اتهام، تحقیقات علمی رشته مدیریت هم سمت و سویی چون سایر رشته ها یافت و بر تحقیقات کمّی و آماری متمرکز شدند. این امر هر چند فی نفسه بد نیست؛ ولی دیگر به صورت افراطی درآمده و تحقیقات را از حالت کاربردی خارج کرده اند.
2- عدم توجه به نهادینه کردن اخلاق کسب و کار: مثال ورشکستگی شرکت انرون در سال 2002، مثال واضحی از سقوط ارزش های اخلاقی بود. مدیران با علم به سقوط قیمت سهام شرکت، سهام خودشان را فروختند و از طرف دیگر، اطلاعات مربوط به ورشکستگی شرکت را هم اعلام نکردند؛ در نتیجه بلایی بس عظیم بر سر سهامداران جزء آوردند. در مورد ورشکستگی بانک لیمن برادرز و شرکت بیمه AIG در بحران اقتصادی سال های اخیر نیز چنین دغدغه های اخلاقی وجود داشت.
از این زاویه دید نقد اصلی این بود که در برنامه های MBA دروس اخلاق کسب و کار یا وجود نداردند یا به آنها توجه چندانی نمی شود؛ بنابراین این آدم ها وقتی مدیر می شوند، جنبه های اخلاقی تصمیم شان برای شان یا مهم نیست یا اهمیت بسیار پایینی دارد. بر همین اساس در دو سال اخیر بسیاری از مدارس کسب و کار، برنامه هایشان را مورد بازنگری های جدی قرار داده اند تا بتوانند به این دغدغه ها پاسخگو باشند.
در پایان لازم است تاکید کنم که MBA نه داروی همه دردهاست و نه شاه کلید تمام قفل ها؛ این رشته هم همانند هر رشته دیگری دارای نقاط ضعف و قوت خاص خودش است. قبل از انتخاب این رشته برای سرمایه گذاری، به نکات مطرح شده در این مقاله فکر کنید.
منبع :www.bartarinha.ir
|